این صدای قربون صدقه‌های زمینه که داره خودش رو به خورشید می‌رسونه. دلش تنگ شده و داره چهار نعل به سمت آغوش خانمان سوز معشوقه می‌تازه. حالا این وسط یه مشت آدمم تبخیر بشن، ایرادش چیه؟

سابق فکر می‌کردم شب‌هایی که خوشید با ماه دعواش میشه، حالا سر نشستن ظرفا یا ریختن پوست تخمه‌ توسط ماه حین دیدن فوتبال جام ملت‌های ستارگان دب اکبری، خورشید خشمگین میشه و فردا که میره سره کار، خشمش رو روی سیارات بی‌نوا می‌پاشونه. و ما می‌سوزیم. اما حالا می‌بینم که آتش خشم خورشید خیلی خیلی طولانیه و حداقل از اواخر زمستون تا یکی دو ماه پاییز دامن زمین رو می‌گیره و به آتیش می‌کشونه، پس قضیه یک دعوای ابلهان‌باور کننِ زن و شوهری نیست. یا حتی وقتی آقا و خانم ستاره‌آبادی همسایه‌ی دیوار به دیوار خورشیدینا شب به شب عربده می‌کشن و مسابقه‌ی هر کی بیشتر خرد و خاکشیر کرد برنده است راه می‌ندازن، اعصاب خورشید ورم می‌کنه و صبح الطلوع درد ورم می‌گیره و این ناراحتیش رو مجدد سر سیارات ننه مرده خالی می‌کنه، و ما می‌سوزیم. ولی خب همونطور که عرض کردم این آتش خشم نیست که داره ما رو به مغز پخت شدن گوشتامون می‌رسونه، عشقه. عشق.

چیزی که بر اساس تحقیقات نصیبم شده، این بود که، اختر شماره‌ی یک سر کلاس خیاطی خانم ستاره، تو گوش اختر شماره‌ی دو گفته که دختر همسایه‌ی بالاییشون، نوه‌ی عمه‌ی اختر شماره‌ی سه است و اختر شماره‌ی سه، مادر شوهرِ خواهر شوهرِ عروس عمه‌ی همسایه‌ی همکف خورشیدیناست، و شنیده که عصبانیت خورشید از ماه همش کشکه و زمین در دام عشق سوک خورشید بدبخت شده و از اواخر اسفند فیلش یاد هندستون می‌کنه و خودش رو کشون کشون می‌رسونه به آغوش خیلی خیلی خیلی گرم معشوقه، و درسته که معشوقه به سامان شد اما فقط برای زمین به سامان شد نه برای اهالی زمین. اختر شماره‌ی دو هم در حالی که به هشدارهای خانم خیاط پشت چشم نازک می‌کرده، در پاسخ گفته: کرم از خود درخته معلوم نی این خورشید ذلیل شده چه عشوه‌ها که برای زمین نریخته و عاشقش نکرده.

اختر شماره‌ی یک هم پرچم گلش رو به ساقه وصل می‌کنه و در جواب می‌گه: حالا هر چی، خوبیت نداره پشت سر خورشید انقدر حرف بزنیم هر چند که اینا غیبت نیست و ما تو روش هم می‌گیم. حالا اینو گوش بده، اهالی زمین کم کم دیگه ناراحت میشن از این گرما و به خدا شکایت می‌کنن. خدا هم فرشته‌ی سرپرست میزون‌کننده‌ی آب و روغنِ باد و ابر رو می‌فرسته برای چکاپ سیستم منظومه، و چشمت روز بد نبینه، فرشته، همونجا متوجه یکی از نامه‌هایی که باد داشته از طرف زمین برای خورشید می‌برده میشه و کار به جاهای نازک می‌کشه. حالا که اوائل پاییزه، خورشید و زمین توقیف شدن و بادهای کل سحابی دارن زمین رو درحالی که بد و بی‌راه می‌گه از خورشید دور می‌کنن و اهالی زمین هم کمی جیگرشون حالی میاد.

اختر شماره‌ی دو در حالی که اوا خواهری غلیظ می‌گه منتظر ادامه‌ی خبرها می‌شینه.

اختر شماره‌ی یک ادامه داد: آره خواهر بد زمونه‌ای شده. حالا هر وقت که زمین گرم میشه، اهالی متوجه میشن که دلتنگی برای خورشید به اوج رسیده و زمین با هزار دوز و کلک خودش رو به خورشیدش رسونده. شایعاتی هم مبنی بر رشوه دادن زمین به اوزون شنیدم. میگن اوزون مونوکسید کربن گرفته و درش رو باز کرده و به زمین اجازه‌ی خروج داده. واقعا مامان اوزون بهش یاد نداده این هله‌هوله خوردن برای سلامتیش مضره؟

.

تمام این مکالمات رو سر کلاس خیاطی خانم ستاره، کرم چاله‌ای شنیده بود، از اونجایی که کرم چاله‌ای توانایی حرکت به ابعاد گوناگون رو داره حالا این ماجرا، نقل هر محفل کهکشانی شده و من هم از این شایعات بی‌نصیب نموندم. یعنی قاصدک به انیس (گلدونم) گفت و اون هم به من.

داشتم فکر می‌کردم زین پس، در حالی که شش تن اسباب دستمه، پر چادرمم گرفتم، تمام گوشت‌های تنم در مرز تبخیر شدگی ج و می‌کنن، اگه لباس‌هام رو فشار بدم، دریاچه‌ی ارومیه احیا میشه، دارم بخار می‌کنم از گرما و گلوم از تشنگی کویر لوت رو گذاشته جیب پشتیش، باید به خاطر وصال زمین و خوشید و دلدادگی این دو کبوتر، با چشمان قلبی گشته به آسمون خیره بشم و بگم آخی یا فحششون بدم و لعنت بر هر چی عشق خانمان سوزه بکنم؟


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Carl دانلود رایگان مقالات فارسی steel plate sheets مجله اینترنتی مثبت ایران | پورتال خبری،تفریحی و سرگرمی نور رسام گاه نوشت های صورتی من! وب سایت رسمی موستیک محبان فاطمه (س) همه چی موجوده